استاد مصورالملکی
- دوشنبه, تیر ۱۳, ۱۴۰۱, ۵:۰۱
- خاطره, داستان, شخصیت ها, شخصیت های فرهنگی, شخصیت های هنری, مقالات
- 69 views
- ثبت نظر
استاد مصورالملکی و ذکر یک خاطره
حاج محمد حسین مصور الملکی مشهور به «حاج مصور» نقاش، طراح، شاعر مینیاتوریست بلند آوازه ی عهد قاجاری در سال ۱۲۶۹ ش برابر با ۱۷ شعبان سال ۱۳۰۹ هـ . ق در اصفهان متولد شد. حاج مصور سخت تحت تأثیر مینیاتور عهد صفوی و پیرو مکتب بهزاد و رضا عباسی بود و در هنر نقاشی و مینیاتور به اوج کمال رسید. تابلوهای وی نمایشگاه هنر و تاریخ است.
وی در سن سی و هشت سالگی به اروپا سفر کرد. در این زمان با پرفسور پوپ آشنا شد و به تصویر سازی کتاب هنر و ایران وی پرداخت. حاج مصور الملکی به شیوههای مختلف نقاشی آشنایی داشت. علاوه بر مینیاتور، در تذهیب، تشعیر، رنگ و روغن، طراحی، قلم گیری و تهیه نقشههای زیبای فرش مهارت داشت.
حاج مصور از شیفتگان هنرستان هنرهای زیبای اصفهان و مرمت گران کاخ چهلستون بود. به شعر و ادبیات علاقه داشت و از همان آغاز به عضویت انجمن دانشگاه اصفهان در آمد از سوانح دوران زندگی وی، سوختگی شدید دستش بود که در حدود بیست و پنج سالگی هنگام تهیه روغن کمان روی داد. این حادثه باعث شد که حتی پس از بهبود دست استاد تا آخر عمر دچار رعشه باشد. با این وجود آثار وی دارای شهرت جهانی است. حاج مصور در زمینههای گوناگون هنری به خلق آثار پرداخت. از جمله شبیه سازی از خود و دیگران، نقاشی دیواری تا شیوه ی نقاشی قهوه خانهای، نقاشی روی پارچه ی قلم کار، طراحی نقشه فرش، طراحی برای کاشی، نقاشی روی جعبه قلمدان، تصویر سازی برای کتب مختلف و … در نخستین نمایشگاه جهانی که در لندن برگزار شده بود، یکی از تابلوهای مصور الملکی به نمایش گذاشته شد که مورد توجه ملکه انگلستان قرار گرفت و از طرف خانواده سلطنتی به دریافت مدال ویژه مراسم تاج گذاری مفتخر گردید. اگرچه معرفی آثار این استاد ارجمند از حوصله این مقاله خارج است، اما به جا است اشاره مختصری به برخی شاهکارهای استاد داشته باشیم:
تابلوی تخت جمشید که از برگزیدهترین تابلوهای حاج مصور است و در نمایشگاه بین المللی بروکسل در سال ۱۹۸۵ برنده مدال درجه اول طلا شد. تابلو جنگ جهانی، چوگان بازی نقش جهانی، لیلی و مجنون، شیخ صنغان و دختر ترسا، صلح حیوانات شکارگاه و …
به اعتقاد اکثر کارشناسان و هنرمندان مسائل هنری، از عصر صفویه تاکنون، هنرمندی که بتواند در میدان هنرهای گوناگون همچون حاج مصور الملکی یکه تازی کند، به وجود نیامده است. استاد سرانجام در تاریخ ۲۴ دی ماه سال ۱۳۵۶ش در حالی که دستان پرتوان او بر اثر عارضه سکته از کار افتاده بود، چشم از جهان فروبست و در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد. روحش قرین رحمت ابدی باد. همواره به مناسبت بزرگداشت میراث فرهنگی و روز جهانی موزه نمایشگاهی از آثار این هنرمند برجسته در موزه هنرهای تزیینی برگزار میشود.
********
اجداد مصور الملکی از زمان صفویه نسلاندر نسل در کار صنعت نقاشی و قلمدانسازی بودند و در اواخر عهد قاجاریه، این هنر سینه به سینه به حاج مصور الملکی منتقل شد. استاد نیز آن را پرورش داده و درپرورش و پیشرفت وتعالی آن کوشید و به درجه بالاتر رسانید وبه دریافت مدالهای طلا و مدرک دکترای هنر مفتخر شد.
با نشر آثار هنری او طولی نکشید که آوازه ی کار و توانایی او در سراسر جهان پیچید تا جایی که اکنون تمام موزههای جهان افتخار داشتن اثری از حاج مصور الملکی را در مجموعههای هنری خود دارند.
این استاد عزیز نیز چون گذشتگان خود تواناییهای هنریاش را به فرزندان و نسل بعدی انتقال داد به گونهای که پسر حاج مصور الملکی (حسن) نیز نقاش و هنرمند توانایی است و او نیز به سهم خود در حال پرورش فرزندان در دنیای نقاشی و انتقال میراث خانوادگی به نسل بعد از خود است.
حاج مصور الملکی نقاش بود و قلمدان میساخت با پدرم گاهی با او دیدار می کردیم یک روز به مزاح به ما میگفت: توی رگهای ما خون نیست رنگ است. و با قیافهای متفکر معتقد بود: دنیا جز ترکیب رنگ ها چیز دیگری نیست. همه چیز رنگ است. تنها حقیقتی که از هر رنگی مبرا و بیرون از رنگهاست خدای یکتاست.
حاج مصور الملکی مردی بود با قدی متوسط، کمی چاق، دارای موهای سپید و سیاه، تبسم دائمی برچهره داشت و پشتکاری همیشگی ازمشخصات ظاهری او بود.
این نقاش برجسته با وقار و سکوت دائمی خود، همه را بی اختیار مجذوب خود می ساخت.
تعریفی که این استاد وارسته از مینیاتور میکند شنیدنی است او می گوید:
مینیاتور فنی است علمی و خیالی زیبا و ظریف که هر بیننده را مجذوب میسازد. دلربایی است که دل ِدلبران عالم را میرباید این خطوط پُر پیچ و خم تُند و کُند که از نوک کلک سحر آمیز نقاش مینیاتور ساز، بر صفحات اجسام در گردش است از دریای بی کران روح است و بر روح مینشیند و تصاویر را از خیال به وجود میآورد.
ذکر یک خاطره
خاطره ای شنیدنی از جناب آقای اکبر شیرزاده اصفهانی را در زیرمطالعه می فرمائید:
مغازه یا گالری حاج حسین مصورالملکی واقع در خیابان چهار باغ بالاتر از خیابان عباس آباد اصفهان بود.
جلو گالری ویترینی قرار داشت که خالی از هرگونه تزئین بود. و اطراف گالری چند نیمکت قرار داشت که در روی نیمک مقابل حاج حسین مصور الملکی جلوس نموده بود.
حدود ساعت ۴ بعد از ظهر بود که به اتفاق حاج مرتضی مظفریان وارد گالری اوشدیم.
مظفریان بزرگترین جواهر شناس و کلکسیونرِ آثار قدیمی و هنری بود.
وی دارای بزرگ ترین موزه و فروشگاه و نمایشگاه عقیق و جواهرات بود که در طبقه آخر ساختمان مظفری تهران قرار داشت. دراین موزه ی گران بها،کارهای هنری نام آوران هنر به نمایش گذاشته شده بود و محلهای بازدید شخصیت های برجسته و سلاطین و روسای جمهورکشورهای دیگر بود که میهمان شاه ودولت پیشین بودند.
نمایشگاه وفروشگاه مظفریان مورد توجه خاص بود و همیشه برای خرید آثار هنری برجسته و کم تظیر فعالیت داشت وگاهی به اصفهان می آمد.
او مردی تنومند و بسیار شیک پوش و خوش چهره با چشمان بسیار با ابهت و زیبا بود.
با هم وارد مغازه مصور الملکی شدیم، به محض دیدن ما از جای خود برخاست .پس از ادای احترام و احوالپرسی و صرف چای، وگفت وگوهای اولیه، حاج مرتضی که از خریداران آثار مصورالملکی بود در خواست آثار جدید پدید آمده را کرد و حاجی مصور الملکی اظهار داشت که کلیه تابلوها و آثار خود را فروخته و چیزی برای عرضه ندارد. حاج مرتضی گفت: من به عشق آثار شما از تهران به اصفهان آمدهام.
حاج مصور الملکی جواب داد به جز تصویر خودم که با آب رنگ با نگاه به آئینه کشیدهام و بر دیوار نصب شده دیگر اثری در دست ندارم. به طوری که به طرف اثر نصب شده روی دیوار اشاره میکرد، گفت: حاجی جان نگاه کن صورت را به طوری ترسیم و نقاشی کردهام که رگهای روی گونههای صورت در حالی که خون در آنها جاری است مشاهده میشود و انگار زنده است و حرکت دارد.
حاجی مرتضی مظفریان با نگاه تحسین آمیز گفت: واقعاً شاهکار بینظیری خلق کردهای و در حالی که به تصویر خیره شده بود گفت: حالا بگو اصل حالت چطور است؟. او جواب داد خوب نیستم، حاجی با حالت تعجب گفت مگر چه شده که این طور اظهار ناراحتی میکنی؟
حاج مصور الملکی گفت: چرا مردم تا زمانی که یک هنرمند زنده است قدر او را نمی دانند و با بی مهری با او برخورد می کنند ولی به محض از دست دادن او جلسه بر پا می کنند ودرمراسم چنان و چنین از او تعریف وستایش میکنند.؟
حاج مرتضی نگاه بسیار عمیق به او کرد و گفت: میخواهی جواب آن را بدانی حاج مصور الملکی با حالت تعجب گفت آری:
حاج مرتضی گفت ناراحت نمیشوی اگر حقیقت را بدانی؟
وی گفت نه:
جواب داد: تا زمانی که هنرمند زنده است هر روز کار جدیدتر و زیباتری ارائه مینماید و مردم توقع کار بهتری را از او دارند و او هم در اثر ممارست و توجه بیشتر کار هنری بهتری عرضه میکند و مردم با اثر زیباتری مواجه می شوند. اما پس از فوت هنرمند، دیگر امید مردم نا امید می شود و چیز بهتر و تازهتر و کاملتری دریافت نمیکنند. پس به گذشته بر می گردند، از او تعریف میکنند و از او یاد میکنند.
حاج مصور الملکی خندید و گفت چنین جوابی تا به حال دریافت نکرده بودم جلسه خاتمه یافت و با تشکر زیاد از هم جدا شدیم. روح هر دوی آنها شاد باد.
اکبر شیرزاد اصفهانی