بگذارید جوانها زودتر ازدواج کنند
- پنجشنبه, فروردین ۷, ۱۳۹۳, ۱۴:۳۱
- خاطره, داستان, مطالب آموزنده
- 1,503 views
- ثبت نظر
(۸۴)
بگذارید جوانها زودتر ازدواج کنند
نوشتهی: هوارد ویتمن
من از ازدواج در ۲۲ سالگی بی زارم؛ چگونه میتوانم عروسی کنم؟ چگونه میتوانم جایی برای زندگی فراهم آورم؟ دیگر چطور میتوانم برای به دست آوردن شغلی کار آموزی کنم، آن هم در این روزگار که برای هر کار زمان کارآموزی درازی لازم است؟ بی کمک مالی هرگز چنین عملی میسر نیست. هزاران جوان آمریکایی این روزها با چنین افکاری دست در گریبانند.
آقای هیل سمیث که در ایستگاه فروش بنزین کار میکند، و هفتهای ۳۰ دلار در آمد دارد، میگوید:” تا زمانی که بتوانم وسایل ازدواج را فراهم کنم، ریشم جو گندمی شده است.” دوشیزه جین فوستر میگوید:” ازدواج کار پر تجملی است که هرگز نمیتوان به آن تن داد.”
مسئلهی این که ازدواج در دسترس صدها هزار جوان از نسل دست و پا بستهی برای ازدواج معاصر گذاشته شود، تنها مسئلهای احساساتی نیست؛ در این جا مسئلهی مهم نجات دادن نسل جوان است از محرومیت، و پای این در میان است که خانوادههای آمریکا حفظ شود، و از موجهای نیرومند هرزه کاریها و قهر و غلبههای جنسی و طلاق که فراوان شده است جلوگیری به عمل آید.
در سالهای بلافاصله پیش و پس از ۲۰ سالگی جوانها را در وضعی قرار میدهیم که در اندیشهی ازدواج و بنای خانواده بر آیند. این را میدانیم که هیل سمیث ها و جین فوسترها از لحاظ جسمانی بالغ شدهاند و نیروی قهاری آنان را به طرف ازدواج و پدر و مادر شدن میکشد. با داستانها و تماشا خانهها و سینماها آنان را به قلاب ازدواج میکشیم، و آن وقت مانند بسیاری از پدران و مادران از روی نادانی به آنان میگوییم:” آلیس، دیوانه مشو. شوهر کردن به جوانی که بیش از ۳۰ دلار درآمد هفتگی ندارد مسخره است!” یا این که:” نه، حرفش را هم مزن. تا وقتی که دورهی کار آموزیت تمام نشده نباید زن بگیری!”
نتیجهی این کار تناقضات و نابسامانیهای جنسی فراوانی است که پیش آمده است. مطب روان پزشکان پر است از کسانی که یا اندیشهی گناه روابط جنسی پیش از عروسی داشتن آنان را به نزد ایشان کشانیده، یا خودداری طولانی از روابط جنسی پیش از عروسی سردی و ناتوانی در چنین روابط پیش آورده و سبب مراجعهی ایشان به روان پزشک شده است. ما از پروندههای پزشکی دکتر جنت فوولرنلسن دو حالت ذیل را برای خوانندگان استخراج کردهایم.
تام و لیلین یک دیگر را پسندیدند و خواستار ازدواج شدند، ولی این کار میسر نبوده، چون تام مهندس معمار مشغول کار آموزی در خارج بود و هفتهای ۲۸ دلار در آمد بیش تر نداشت. این انتظار بنا بوده مدت پنج سال و بیش تر دوام پیدا کند. لازم بود که تام و لیلین یکی از این دو تصمیم را بگیرند”
(۱)روابط جنسی بر قرار کنند و به قانونی از اجتماع پشت پا بزنند، (۲) به انگیزههای عاطفی و بدنی خویش لگام بزنند و در نتیجه محرومیت بکشند. این دو نفر طریقهی اول را انتخاب کردند. در آن زمان که بالاخره ازدواج کردند این ترس جان لیلین را میخورد که” تام از آن جهت به ازدواج با من رضا داد که خیال میکرد که باید چنین کند،” و نیز این اندیشهی جان کاه پیوسته تام را رنج میداد که” از کجا که این زن که خود را تسلیم من کرد، به هر مرد دیگر تسلیم نشود؟”
ارثر و مارگارت که راه دوم را انتخاب کردند خوش بخت تر از آن دو نفر اول نبودند. پدر و مادر مارگارت به او اجازه ندادند که تا کار دانشگاهش را تمام نکرده و یک سال به آموزگاری اشتغال نورزیده است، شوهر کند. وی و آرثر تز ۱۹ سالگی او تا وقتی که به سن ۲۳ سالگی رسید صبر کردند و ان گاه به همسری یک دیگر در آمدند. دو سه سال بعد مارگارت در مطب دکتر نلسن بود و سرگذشت دردناکی از ناکامیهای جنسی زناشویی خود را بیان میکرد. مارگارت میگفت:” ما از هر گونه عملی پیش از ازدواج خودداری کردیم، چه میدانستیم که تنها راه جلوگیری از دشواریها همین است. البته کار زاهدانهای بود، ولی به هر صورت از این که محبت ما از جنبهی احساساتی تجاوز نکرد و هیچ رنگ جسمانی به آن داده نشد، و هر دو شاد و مغرور بودیم. آرثر و مارگارت در یک دام خانوادگی افتاده بودند. آنان احساسات خود را مفسده انگیز دانسته و به آن لگام زده بودند. دکتر نلسن میگفت:” این کار به زندگی زناشویی ایشان نیز رخنه کرد و دیگر آن سعادت لازم برایشان فراهم نشد.”
اگر به جوانان خود فرصت آن را بدهیم که در ۲۰ یا ۲۲ سالگی زناشویی کنند، میتوانند با ضرورتهای قهار جوانی مبارزه کنند. دکتر جیمزف. بندر. مدیر مؤسسهی ملی ارتباطات انسانی میگوید که:” اگر زناشویی زودتر عمل شود، هماهنگیهای جسمی و روحی بهتر فراهم میآید. اختلافاتی که زن و شوهران به خاطر آن به دفتر من مراجعه میکنند، بیش تر مربوط به کسانی است که دیر ازدواج کردهاند، و پیش از آن یا در اعمال جنسی افراط ورزیده یا اصلاً متحمل محرومیت شدهاند.
هرزگی در روابط جنسی از دشمنان سر سخت زناشویی موفقیت آمیز است. اجتماع ما که تا گلو در فساد جنسی فرو رفته، و این همه دختران کنار خیابانی و مادران شوهر نا کرده در آن دیده میشود، خود آژیری است بر این که چارهای اندیشیده شود.
در یکی از دستگاههای دولتی نیویورک زن و شوهر جوانی را ملاقات کردم که زن ۱۸ سال و شوهر ۲۲ سال داشت. زن میگفت که این گونه ازدواج به ما فرصت میدهد که با هم رشد کنیم و بزرگ شویم. اگر چهار پنج سال دیر تر ازدواج میکردیم، هرگز نمیتوانستیم به این اندازه تفاهم داشته باشیم. شوهرش میگفت که ما با یک دیگر بهتر از آن که تنها میبودیم میتوانیم با آینده رو به رو شویم. حالا که زن گرفتهام و فرزندی در خانه و فرزند دیگری در راه دارم، مطمئنم که برای کشور خود و برای زندگی مرد آمادهتر و کارآمد تری خواهم بود. من برای آینده نقشهها دارم. میدانم که اگر زن نداشتم ساعتهای دراز در کوچهها پرسه میزدم و هیچ به فکر آن نبودم که تندتر و بیش تر کار کنم.
یکی از همسایگان من، آقای پول ملون، دو سال پیش در سن ۳۳ سالگی ازدواج کرد. او میگفت که:” دیر شدن ازدواج من برای دقت در انتخاب نبود. یک بار کسادی و بیکاری و بار دیگرجنگ مانع کار شد.” آن گاه به پسر شش ماههاش که بر زمین بازی میکرد نظری افکند و گفت:” درد سر این است که هنگامی که ۵۰ ساله شوم پسرم ۱۵ ساله است، در صورتی که برای بچه بهتر آن است که پدر و مادر جوان تر داشته باشد. باور کنید که اگر به اختیار خودم بود بسیار جوان تر از این ازدواج میکردم.”
آیا ازدواجهای در سن کم ، زیاد دوام میکند؟ در یکی از دادگاههای نیویورک که صدها مسئله دشوار خانوادگی را خانم آنا م. کروس، قاضی دادگاه، حل و فصل میکند، به شهادت همین خانم معلوم شده است که ازدواجهایی که زود صورت میگیرد بسیار محکم و با دوام است. این خانم میگوید که:” من همیشه جوانان را به ازدواج تشویق میکنم. اندیشهی انتظار برای” کار بهتر” و داشتن پول در بانک کاملاً جنبهی ماده پرستی دارد. آن چه واقعیت دارد این است که سختی آغاز زندگی هرگز سبب به هم خوردن زناشویی نمی شود، بلکه بر عکس به زندگی نیرو میبخشد. آن چه حقیقتاً ساختمان اجتماعی ما را ضعیف میکند آن است که زندگی خانوادگی بسیار دیر شروع شود.”
آیا برای درمان این درد چه میتوان کرد؟ جواب آن به سادگی این است که به اندیشهای باز گردیم که به اندازهی آمریکا قدمت دارد، و آن این است که:” خانوادهها برای تشکیل خانوادهی جدید به زوجهای جوان کمک کنند. در آن زمانهای دور که مهاجران تازه به آمریکا آمده بودند، هرگز به فکر کسی نمیرسید که زن و شوهر جوانی بی آن که خانهای و گاو و گوسفندی و مزرعه یا مرتعی به آنان داده شود، بتواند زندگی خود را آغاز کنند. تنها در وضع شهر نشینی اخیر آمریکا است که این فکر پیدا شده است که دختر و پسر باید در کمال استقلال زندگی زناشویی خود را آغاز کنند، و کمکهای سالهای ۱۸۰۰ مسیحی که پدران و مادران به فرزندان نو عروس و نو داماد خود میکردند تا اینان بتوانند روی پای خود بایستند، به کلی فراموش شده است.
دکتر بنجامین گروئنبرگ، جامعه شناس و مربی نامدار، میگوید که:” در شهرها باید به زوجهای جوان کمک مالی کنیم تا بتوانند خانه و زندگی برای خود فراهم سازند. کمکهای خانوادگی باید که درست به همان صورت که در قدیم بوده رسم و قاعدهای جاری باشد.” لازم است که در عادت از بین رفتهی جهاز به عروسان دادن تجدید نظر کنیم. در فرانسه که واحد خانواده ظاهراً نیرومند تر از هر جای دیگر در جهان است، هیچ خانوادهای دختر جوان را به خانهی شوهر نمیفرستد مگر این که آن اندازه پول همراه وی کند که یک یا دوسال برای زندگی خانوادگی او و شوهرش کافی باشد. و نیز پدران این را وظیفهی خود میدانند که قسمتی از کار و دکان یا مزرعهی خود را به پسران تازه داماد خویش واگذار کنند.
در پایان باید گفت که دربارهی ارتباط میان زناشویی و تحصیلات عالی دختران و پسران نیز باید توجه بیشتری داشته باشیم. هزاران خانواده هستند که خرج تحصیل فرزندان پسر و دختر خود را در دانشگاه تحمل میکنند، ولی آنان را در معرض این تهدید قرار میدهند که اگر ازدواج کنند دیناری به ایشان نخواهد داد. ولی این اواخر با قوانین و مقرراتی که وضع شده نیک آگاهیم که چگونه زناشویی صحیح و تحصیل با یک دیگر سازگاری دارند. در بسیاری از دانشگاههای ما ثلثی از دانشجویان تأهل اختیار کردهاند، و این حقیقت درخشان آشکار شده است که دانشجویان متأهل، و مخصوصاً آنان که بچه دار شدهاند، بیش تر از تحصیل خود بهرهمندمیشوند و گوش و هوش خود را به کار میاندازند، از آن جهت که انرژی خود را به صورت کامل تری در راه دانشجویی مصرف میکنند. در دانشگاه ویسکونسین نمرههای امتحانی دانشجویان دارای همسر بیش تر از دانشجویان عزب و نمرههای کسانی از ایشان که فرزند هم پیدا کردهاند از آنان که بچه دار نشدهاند بیش تر است.
این گفته از رئیس دانشگاه آیووا است که:” زناشویی در دانشجویان تأثیر فراوان داشته است. دانشجوی متأهل کسی را دارد که اگر نمرههای او خوب باشد خوشحال میشود، و نیز کسی را دارد که هر وقت کارها رو به راه نباشد به او دل داری میدهد.”